مرا به یاد می آوری؟
کبوتری در انزوایِ مهتابِ بی کسی
که طعمِ پرواز را
سال ها زِ یاد بُرده بود . . .
هنوز به یاد دارم
تو بالِ باورم شدی
و بهانه ی پرواز ...
و این روزها
آسمان بدونِ تو
تابوتِ مرگِ من است
به دستِ باد . . .
از مرگ که نه ,
از نبودِ لمسِ عشق می ترسم , بابونه . . . (!)
(بی نشان)
خط خطی نوشت :
+ قـــــــفــــــــــس آشیانِ من است , وقتی سهمِ نِگاهت , در آسمانِ دلم نیست !
+ سوختن و ساختن , کارِ آسوده ایست . . . اما بی تو زیستن , را یاد نخواهد گرفت ; دلم !
+ ماهِ تمام هم غبطه می خورَد , وقتی خیره می شوم به صورتت ... سیرتت ! چه برسد به حسودانِ ناماندگار این دیار !
+ نامم را خط بزن از لیستِ زندگی...
+ سهمیهِ اضافی عمر * (فروشی) *
+ کافر شده ام ; تا می گویند خدا ,نامِ تو را هِجّی می کنم ( - - - - ) !
به یادت هستم , پـــــــــــــــــــیوندم :
عاشق شدن
تنها کارِ ناممکنِ روزگاری ست
که نه دلی مانده استُ
نه دلبری . . .
مانده ام اینهمه رسوبِ احساس را
وقتی که نیستی در آغوش
چگونه به پایت بریزم , ماه بانو !
نظرات شما عزیزان: